سلام
دلم برای مادر شهید صبور تنگ شده...
دلم واسه مادر شهید محمد شنبول...
دلم واسه مادر شهید پورموسوی
مادر شهید فرج اللهی
مادر شهید پوررکنی( می دونی چرا وقتی یادم میاد بغض می کنم و صدام می لرزه می دونی چرا؟ میخام اینو فریاد بزنم وقتی این شهید عزیزو توی اون ایام با اون شکوه تشییع کردیم خودم کنار مزار بودم دیدم و شنیدم مادر شهید می گفت دسستتون درد نکنه...)
مادر شهید عنبرسر
مادر شهید جعفر خادم
...
دلم داغ مادر شهیدیه که توی خونه ی پسرش زندگی می کنه و اون پسره اجازه نمیده بیان جوونا واسشون از شهید صحبت کنه...
دلم داغ اون مادر شهیدیه که به گلایه رفته بود یکی از مساجد و به بچه های مسجد گفته بود من دلم از بچه های این مسجد دلگیره هیچ سری به ما نمی زنن...
دلم داغه مادر شهیدیه که وقتی می رم شهیدآباد یا بهشت علی می بینم روپوش ویترین روی مزار شهیدشو نو نوار کرده عید واسش آذین بسته، کافیه یا هنوز بگم؟...
دلم داغ مادر شهیدیه که تنها میاد سر مزار عزیز دلش و درد دل می کنه و من می بینم که خودشو می پوشونه تا اشکشو نبینن...
نمی دونم چی میگه...
نمی دونم چی میگه...
نمی دونم چی میگه...
ولی می دونم یکی از گناهای بزرگی که واسش می گیرنم توی قیامت همینه بی اهمیتی به خانواده ی شهداس...
می دونی امروز چه روزیه؟
به تقویمت از سر عادت نگاهی کن روز...
تکریم مادران و همسران شهدا...
و تو چه می دانی مادر شهید یعنی چه...
این مطلبو در ستایش فیلم شیار143بخونید خیلی خیلی قشنگه...
از بس قشنگه دلم نیومد نخونده از این تارنما برید بخونیدش:
حبیب رحیمپور ازغدی-زنانگی لاهوتی است که ناسوت هیچ مردی بدان راه نمییابد ولو هنرمند یگانهای مانند نرگس آبیار این لاهوت را روایت کند.
پیش از این امیدوار بودم ذرهای از عواطف مادرم در فراق برادر شهیدم را درک کنم اما با دیدن شیار ۱۴۳ با اینکه بسیار به کرانههای عاطفی این «زن ستودنی» نزدیک شدم ولی یقین پیدا کردم معنای نگاههای ساکت مادرم که ناگفتنیهای فراوانی دارد، برایام قابل دریافت نیست!
باور کردم شوکت اینکه در فراق شهیدت گریه نمیکردی را هیچگاه درک نمیکنم؛ شوکت گریه نکردنهایات در فراق فرزندی که گریهاش دلات را ریشریش میکرد و ذکرش دلات را زنده میکند، گریه نکردی و نمیکنی تا نکند دیگران گمان برند پشیمانی و ناشکر!
هر بار که نام برادر شهیدم را به زبان آوردی صدایات طنینی پیدا کرد که رشک بردم به وزن این صدای دلکش و دلام کشید کهای کاش یک بار، تنها برای یک بار مرا نیز با این آهنگ، صدا بزنی اما غافل از اینکه برای هر مادری «فرزند» دلبر است ولی «فرزند شهید» دلبرتر! هر «فرزند» ی از مادرش دل میبرد اما تنها «فرزندشهید» است که از مادرش دل میرباید و این نغمهٔ ملکوتی و بیبدیل تنها از گلوی مادر «شهید» به گوش میرسد نه از گلوی هر«مادر» ی و برای هر «فرزند» ی.
الفت (نقش مادر شهید) زنی پاریزی بود که ۱۵ سال در فراق شهیدش آرام و قرار نداشت. مادرم؛ فاطمه نیز زنی مشهدی است که ۳ سال (۱۳۶۸-۱۳۶۵) این تجربه را از سر گذرانده و منتظر پسر مفقودش بوده، پسری که در کربلای ۴ به شهادت رسید.
و چهقدر این دو زن شبیه همدیگرند: هر دویشان زن هستند. عاشق بودند. رویا داشتند. مادری کردند. پیر شدند. دل کندند. شهید دادند. رنج کشیدند. شکر کردند. ایمان داشتند. شک نکردند. مأمن بودند.
هر دو ستودنی و زیبایاند. هر دو در رنج «فقدان و فراق» ی که برای «هو» کشیدند، رشد کردند و دستنیافتنی شدند.
از نرگس آبیار و مریلا زارعی متشکرم که کاری کردند امروز مادرم را برای اولین بار دیدم!
مطلب بعدی از جناب سرهنگی است (که فرموده اند: درود بر سرهنگی ها و بهبودی ها): مرتضی سرهنگی: کتاب دا نشان داد صدام از مادران ایرانی شکست خورده است(متن کامل تر)
مطلب بعدی دغدغه ای مکرر است که چه را داریم از دست می دهیم...:حجت الاسلام شهیدی نماینده ولی فقیه و رئیس بنیاد شهید طی سخنانی، خاطرهای از مقام معظم رهبری بیان کردند. وی در ادامه گفت: مقام معظم رهبری در شروع کار من در بنیاد شهید سفارش کردند که فلانی حتما سعی کنید اسراری که در سینههای والدین شهداست را ضبط کنید قبل از اینکه این عزیزان از دست بروند.(متن کامل تر)
مطلب بعدی از نویسنده ی کتاب دا نه راوی اش+++
جزواتی برای همین منظور+++